صفحات

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

بلاتکلیف


از خبرها چنین بر می آید که به زودی کابوسِ ملی شدنِ اینترنت نیز عملی خواهد شد . این تنها باری است که چیزی در ایران ملی می شود ، و این ملی شدن با مردمِ عادی در ارتباطِ مستقیم خواهد بود . از نفتِ ملی ، انرژی اتمی ملی و این محصولات که چیزی دستِ ما را نگرفت ، اینترنتِ ملی تنها ملی شده ای است که متعلق به مردم است و بس ! زین پس بعد از کانکت شدن وضویتان باطل نمی شود . یا مثلا لازم نیست بعد از دیسکانکت کردن غسل کنید !! در سایتهایِ حلال قوطه ور خواهید شد و از علما حداکثرِ استفاده را خواهید نمود . شاید تازه بفهمید کشورمان در دست یک مشت از خدا بی خبرِ بی سواد افتاده و کاری کنید . شاید هم سازش کنید و یادتان برود که روزی دنیایی به بزرگیِ کره ی زمید داشتید ، نه یک ایران .
البته این وضع شاید دوهفته ای به طول انجامد و آقازاده ها سریعا مودم هایی برایِ وصل شدن به اینترنتِ جهانی را برایتان واردِ بازار خواهند کرد  و تا می توانند به قیمتهایِ کذایی و شاید فضایی می فروشند و ما نیز خوشحال از اینکه می توانیم باز در دنیا پرسه بزنیم دلمان را خوش می کنیم به همان وضع و زود یادمان می رود که این دولت چه بلایِ الهی است و خرم و خوشحال می آییم در فیسبوک هایمان بهشان می خندیم ، شاید هم فن پیچی برایِ مسخره کردنشان درست کنیم  ! متاسفانه اینچنین مردمی شده ایم !
قیمتِ دلار نیز این روزها در حالِ رشد است و امروز نیز در خبرها خواندم که برایِ مبادلات اقتصادی در ایران دلار جایگزینِ ریال شده . متاسفانه ایران نیستم تا جوِ خرید و فروش و مبادلات و بازرگانی را از نزدیک نظاره گر باشم ، ولی شخصا این وضع من را به شدت ترسانده . مردم نیز انگار نمی دانند که این گران شدن به نفعشان نیست ، همه دلالِ دلار شده اند ، همه به این فکر می کنند که چند بخرند و چند بفروشند و مطمئنا نمی دانند که خودشان تیشه را براداشته اند و دارند به ریشه ی اقتصادِ خرد می کوبند . فردایی که دلار دیگر این نباشد که امروز است .... واویلا می شود !
سالِ 2012 نیز با تمامِ حاشیه هایِ پُر خرافه اش شروع شده و من نمی دانم با این وضعی که پیش می رویم شاید نابودیِ دنیا دور از ذهن نباشد ! هر چند که بنده به شخصه به این نتیجه رسیده ام که انسانیت سالهایِ زیادی است که عمرش به پایان رسیده و ما خیلی وقت هست که نابود شده ایم و کارمان به آخر رسیده . حال اگر در این سالِ بخصوص می خواهد زمین پودر شود ، این بحث اش جداست .
امروز " میرحسین موسوی " و خانواده اش با حضورِ مامورانِ امنیتی دیدار کرده است . نمی دانم بابتش خوشحال باشم یا .... .
چرا من انقدر از مردمم ناامید شده ام !!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

مرسی فرزانه جان. بازم مثل همیشه قشنگ نوشتی. پیشگویی سری جدید مودمهای اینترنتت هم جالب بود. خوب دیدی. همینطور مردم ایران ما رو. انصافا بد مردمی شدیم. بدتر از اونچه بایستی باشیم. ولی بد نبودیم، اینقدر بدی دیدیم و از بدها فرمان گرفتیمف بد شدیم.
علی

Unknown گفت...

ممنون .
آره ؛ بد نبودیم ، ولی خیلی بد شدیم :(

Parya گفت...

چه بگویم که برای حرف زدن باید این روزها سکوت کرد ...
آرزوی مرگ برای چنین روزهایی خوب می بود که آن هم به قول این حرام خورها حرام است...
از ایران که بگویم وضع فمر در عقرب است.
ملت گوشت تن همدیگر را به بهای گزاف می فروشند، چه رسد به دلار!!!
اینجا هر کس برای خودش فارکس راه انداخته و بیزنس می کند.
مانده ام این ملت چرا با این عقل نیمه کاره شان چطور تا بحال جنایات اینها را تاب آورده اند!!!!
...این ملت سیب زمینی قلچماق فعلا خوابند...
تا شروعشان یک عمر فاصله است!!!!

Unknown گفت...

من آرزوی مرگ برایِ دیکتاتوری دارم ، نه شخصِ بخصوص .
واقعا مردم چه بلایی سرشون اومده ؟! ترس من بیهوده نیست پس !