صفحات

۱۳۹۱ دی ۲۴, یکشنبه

ما در این بازی همه بازیگریم


مدت طولانی شده که ننوشتم . دست روزگار و تنبلی و این حرفها هم نبوده . یک نوع یاس , دلزدگی , یا نمی دونم هر چی ؛ بوده . دلزدگی از تمام روزهایی که نوشتم و نوشتم و نوشتم , ولی هیچی تغییر نکرد . حتی نزدیکترین دوستان هم ... . 
ما آدمهای عجیبی شدیم . یک مشت آدم که هر روز و هر شب سنگ چیزهایی رو به سینه میزنیم که حتی نمی دونیم معنی اش چیه . ما تو دنیای مجازی همه قهرمانیم , ما همه آدمهای مهربونی هستیم که تا می تونیم پای پست های همدیگه قربون صدقه ی هم میریم و عشقم و جونم به هم می بندیم . ما یاد گرفتیم به بدبختی های مردم لایک بزنیم . ما فقط بلدیم مجازی خوب باشیم . ما هیچی بلد نیستیم . هزاران عکس توی فولدر کامپیوترهامون سیو کردیم تا به هر مناسبتی آواتارمون رو عوض کنیم . اصلا گاهی گرافیست و فتوشاپ کار میشیم تا خودمون رو به روزتر نشون بدیم . ما خیلی آدمهای متظاهری هستیم . ما تو دنیای واقعی از تمام چیزهایی که توی دنیای مجازی لایکشون می کنیم متنفریم . از کنار هم رد می شیم و هیچی نمی فهمیم . ما فقط بلدیم تحسین کنیم , اون هم فقط مجازی . هیچ کدوممون هیچی نیستیم . اگر من همون آدمی بودم که پایین عکس دوستم براش غش و ضعف میکردم , مگه میشد اون افسرده بشه و من نفهمم ؟ اگر من همون آدمی بودم که عکس مادر میبینم توی دنیای مجازی کلی جونم و قربونم می کنم , مادرم هرشب تنها به تلویزیون خیره نمی شد و حداقل تو روز 1 ساعت باهاش مستقیم هم کلام میشدم . من اگر همون آدمی باشم که پای پست های مملکته داریم غرغر می کردم و از بد روزگار حرف میزدم , کشورم به این روز می افتاد ؟ اگر من همون آدمیم که شرکت دارم و فوق لیسانس می خونم و خیلی فعالم , این همه علاف تو اینترنت پیدا میشد ؟!  ما آدمهای عجیبی هستیم . ما هیچی نیستیم , جز یک مشت آدم که فکر کردیم دنیا رو داریم میسازیم . ما یک مشت مصرف کننده ی بی خاصیتیم که هیچی از این دنیا و بیرون از این صفحه نمی فهمیم . ما آدمهایی هستیم که حتی دیگه اونقدر بی حیا شدیم که هر روز به فرزندانمون تجاوز بشه و ما فقط لایک کنیم
اگر هیچی خوب نیست , اگر دولت روی سرمون خرابه , اگر شهر هواش آلوده ست , اگر از جیبمون می دزدن , اگر , اگر , اگر .... ما خودمون مقصریم . ما خودمونیم که سرمون رو کردیم توی دنیایی که آخرش هیچی نیست . تهش هیچی نیست
اصلا اینکه کی بودیم به من چه ؟ اینکه کوروش اولین کتیبه ی حقوق بشرو داده بیرون چی به من میرسه ؟ اگر سر در سازمان ملل شعر سعدی رو نوشتن چه افتخاریه ؟! منی که هیچی جز خودم و منافع خودم برام مهم نیست , حقوق بشر کوروش به چه کارم میاد ؟! منی که نمی دونم همسایه ام حالش خوبه یا بد , مادرم چی کم داره چی نیاز , بنی آدم و این حرفها چه می فهمم ؟
ما همه تبدیل شدیم به یک مشت بازیگر . آدمهای حرفهای بی خودی , پا منقلی !! ما فقط بازیگرهای بهتری شدیم , اون هم از همون بازیگرهای فیلم های آبدوغ خیاری فیلم فارسی , که فقط به فکر لوتی گری بودن و آخرش می زدن کافه رو هم بهم می ریحتن
اصلا داستان من و تو چیه ؟! این فیلم نامه ی غلط رو از کی گرفتیم که الان اینطور تو نقش مجازی خودمون غرق شدیم . به کجای این دنیا رسیدیم ؟ دوستهای من , اینو بدونین اگر فیسبوک و هزار کوفت زهرمار مجازی دیگه نبود , من تاریخ تولدتون رو هم یادم نمی موند ! اصلا عاطفه به چه کار میاد !؟!
ما گم شدیم , این صحرا پایانی نداره ...

هیچ نظری موجود نیست: